چگونه به حضرت عباس(ع)متوسل شوم؟
چگونه به حضرت عباس(ع)متوسل شوم؟
*این مطلب در تیرماه ۱۴۰۲ بروزرسانی شده است.
امیدواریم از خواندن این مطلب، ((چگونه به حضرت عباس(ع)متوسل شوم؟)) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.
حضرت ابوالفضل العباس (ع) در سخاوت، بخشندگی، شجاعت و مهربانی یکی از نمونه های بارز در اسلام است که بر همگان ثابت شده است. با توجه به روایات نقل شده از ائمه معصوم درباره شان حضرت عباس (ع)، ایثار و فداکاری او در راه امام حسین(ع) و فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت ابوالفضل العباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-۲۰۷) درباره او نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره انسان یا هَلْ أَتَیٰ، در شان ایثار ایشان نازل شده است.برای توسل به حضرت عباس(ع) نماز ها و دعاهایی در کتب ادعیه وجود دارد که مجرب است.
توسل به حضرت عباس(ع)
۲-کیفیت توسل به حضرت قمر بنیهاشم (ع):
شب چهارشنبه دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز ۱۳۳ بار بگوید:
توسل به حضرت عباس(ع)
توسل به حضرت عباس(ع)
نماز حاجت حضرت عباس(ع)
شیخ عباس کشوان خادم حرم حضرت عباس(ع) به کیفیت نمازی برای حاجت گرفتن از حضرت عباس (ع) اشاره میکند و میگوبد: در هر موقع از روز و یا شب شد ۲ رکعت نمازبخوانید؛ البته بعد و یا قبل از نماز صبح بهتر است؛ پس از نماز تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگویید و صد بار صلوات بفرستید و آن را به حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) هدیه کنید. حضرت را با تمام وجود صدا بزنید و او را به عصمت و آبروی حضرت زینب (س) قسم دهید و شک نکنید که آقا شما را دست خالی برنمیگرداند.
بهترین راه توسل به حضرت عباس (ع) چیست؟
بهترین راه توسل به آن حضرت، زیارتی است که در «کامل الزیاره» ص ۲۵۶ باب ۸۵ آمده است و شیخ عباس قمی آن زیارت را در مفاتیحالجنان در فصل هفتم در باب زیارت امام حسین(ع)، ص ۷۱۴، یک مجلدی آورده است.
راه دیگر توسل به آن حضرت این است که روز جمعه پس از نماز ۱۳۳ بار بگویی: (یا کاشفَ الکرب عَن وجه الحسین! اکشف کربی بحق اخیک الحسین )؛ عدد ۱۳۳، عدد حروف کلمه عباس به حساب حروف ابجد است.
امداد غیبی حضرت عباس (ع) و کاروانی در یزد
مرحوم آقا میرزا حسن یزدى رحمه الله علیه از مرحوم پدرش نقل کرد: یک سالى از یزد با اموال زیادى به همراه کاروان بزرگى به کربلا مشرف شدیم، قریب به نیمه هاى شب به یک سِرى از دزدان و سارقان و قطاع الطریق برخورد کردیم، من سکّه هاى طلاى زیادى داشتم که فوراً آنها را توى قنداقه کودک که همین میرزا حسن باشد، گذاشتم و او را به مادرش دادم در این هنگام دزدان ریختند و همه را غارت کردند، فریاد استغاثه زوار کربلا بلند شد که دل هر بیننده اى را مى سوزانید و گریانش مى کرد.
مردم صدا زدند: یا ابوالفضل یا قمربنى هاشم یا حضرت عباس یا باب الحوائج بفریادمان برس و گریه مى کردند.
ناگهان در آن موقع شب متوجه شدیم، سوارى با اسب از دامنه کوهى که در نزدیکى ما بود. سرازیر شد، جمال دل ربایش زیر نقاب بود ولى نور صورت انورش از زیر نقاب همه جا را منور و روشن کرده بود، شمشیرش مانند ذوالفقار پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
فریادى مانند صداى رعد و برق، تمام صحرا را پر کرد و به سارقان و دزدان حمله نمود و فرمود: دست از این قافله بردارید و از اینجا بروید، دور شوید و گرنه همه شما را هلاک و به جهنم مى فرستم.
همه اهل کاروان و سارقان درخشندگى نور جمال آن ستاره آسمان ولایت را مشاهده کردند و صداى دلرباى آن حضرت را شنیدند.
دزدها و سارقان فورا دست از قافله کشیدند و پا به فرار گذاشتند.
آن حضرت در همان محل که ایستاده بودند غیب شدند.
تمام اهل قافله وقتى که این معجزه را دیدند همانجا تا صبح به ساحت مقدس قمر بنى هاشم علیه السلام توسل و دعا و زیارت و روضه خوانى و گریه و زارى پرداختند.
بعد که سر اثاثیه خودشان آمدند دیدند همه چیز سر جایش است الاّ آن مقدار چیزى که دزدها برده بودند و کنار انداخته بودند و فرار کرده بودند؛ و سیدى در قافله ما بود که سالها گنگ بود وقتى آن گیر و دار و پرتوى از نور خدا وقامت زیباى پسر على علیه السلام را دیده بود زبانش باز شد و همه اش صلوات مى فرستاد.