مذهبی

چگونه به امام کاظم (ع) متوسل شوم؟

چگونگی توسل به موسی بن جعفر (ع)

امروز به مناسبت ولادت با سعادت حضرت موسی بن جعفر (ع) برای شما طریق توسل به ایشان را آورده ایم .امیدواریم از خواندن این مطلب، ((چگونه به امام کاظم (ع) متوسل شوم؟)) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.

*این مطلب در بهمن ۱۴۰۳ بروزرسانی شده است.

طریقه خواندن نماز توسل به امام موسی کاظم (ع)

نماز حضرت موسی بن جعفر (ع) که به ایشان باب الحوائج نیز گفته میشود، به جهت برآمدن حاجت و طریقه توسل به ایشان به نحو زیر میباشد:
دو رکعت نماز به نیت توسل به امام موسی کاظم (ع) خوانده میشود، در هر رکعت بعد ازحمد دوازده مرتبه سوره توحید قرائت میشود. بعد از نماز صد مرتبه صلوات بفرستید و بعد به سجده بروید و دوازده مرتبه بگویید:

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقَّ الْمَحْبُوسِ فی سِجْنِ هارُونَ اَنْ تَقْضِیَ حاجَتی

و سپس حاجات خود را از خداوند متعال درخواست نمایید.
برای این نماز در مفاتیح الجنان و سایر کتب شیعه، آثار و برکات فراوانی آورده شده است. ان شاالله حاجت روا باشید. ما را از دعای خودتان بی بهره نگذارید. التماس دعا.

ختم باب الحوائج امام موسى کاظم علیه السلام

هرگاه برایتان حاجتی پیش امد با توجه قلبی برای حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر (ع) نذر ۱۴۰۰ صلوات بکنید .هم میتوانید این صلوات ها را بفرستید سپس حاجتتان را از حضرت بخواهید و هم میتوانید هر وقت حاجت تان روا شد صلوات ها را به حضرت هدیه کنید.ان شاء الله که با واسطه قرار دادن ایشان حاجت تان روا میشود.

توسل به امام موسی کاظم (ع) با گفتن ذکر

مردی خدمت امام هفتم شکایت کرد کار بر من بسته شده و به هر کاری که متوجه می‌شوم سودی نمی‌یابم و به هر حاجت می‌روم مأیوس می‌شوم. حضرت فرمود: بعد از نماز صبح ده مرتبه این جمله را بگو:

سُبْحانَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَسْئَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ

دعای سریع الاجابه از امام موسی کاظم(ع)

کفعمى در بلد الأمین دعائى مروىّ از حضرت امام موسى کاظم ‏علیه السلام نقل کرده و فرموده عظیم ‏الشّأن و سریع ‏الإجابه است، و آن این است:

اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَطَعْتُکَ فى‏ اَحَبِ‏

خدایا همانا من در محبوبترین‏

الْأَشْیآءِ اِلَیْکَ وَهُوَ التَّوْحیدُ، وَلَمْ اَعْصِکَ فى‏ اَبْغَضِ الْأَشْیآءِ اِلَیْکَ وَهُوَ

چیزها در نزد تو که عبارت از توحید و یگانگیت بود از تو پیروى کردم و در مبغوض‏ترین چیزها در نزدت که عبارت‏از

الْکُفْرُ، فَاغْفِرْ لى‏ ما بَیْنَهُما یا مَنْ اِلَیْهِ مَفَرّى‏ آمِنّى‏ مِمَّا فَزِعْتُ مِنْهُ‏

کفر بتو بود نافرمانیت نکردم پس‏آنچه دراین میان است ازگناهانم بیامرز اى‏که بسوى‏اوست گریزگاه من مرااز آنچه به خاطر

اِلَیْکَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْکَثیرَ مِنْ مَعاصیکَ، وَاقْبَلْ مِنِّى‏ الْیَسیرَ مِنْ‏

آن بسویت پناه آوردم امان بخش خدایا بیامرز گناهان بسیارم را و بپذیر از من‏

طاعَتِکَ، یا عُدَّتى‏ دُونَ الْعُدَدِ، وَیا رَجآئى‏ وَالْمُعْتَمَدَ، وَیا کَهْفى

‏ طاعت اندکم را اى ذخیره در مقابل سایر ذخیره‏ها و اى مایه امید و تکیه‏گاه من و اى پناهگاه‏

وَالسَّنَدَ، وَیا واحِدُ یا اَحَدُ، یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ‏

ونگهبانم و اى‏یگانه‏اى یکتا اى‏آنکه دروصف‏خود به پیغمبرت گفتى بگو او خداى یکتا است خدا بى‏نیاز است، نزاید و نه‏

یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ‏

زاییده شده و نیست برایش همتا و مانندى هیچکس از تو مى‏خواهم به حق آنانکه از میان خلق خود آنها را برگزیدى‏

وَلَمْ تَجْعَلْ فى‏ خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً، اَنْ‏تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَتَفْعَلَ‏

و در خلق خود هیچکس را مانند ایشان نکردى که درود فرستى بر محمد و آل او و درباره من انجام دهى‏

بى‏ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُکَ بِالْوَحْدانِیَّهِ الْکُبْرى‏ وَالْمُحَمَّدِیَّهِ

آنچه را تو شایسته آنى خدایا از تو خواهم به حق مقام وحدانیت و یکتایى بزرگ خودت و به مقام محمدى‏

الْبَیْضآءِ، وَالْعَلَوِیَّهِ الْعُلْیا، وَبِجَمیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلى‏ عِبادِکَ،

آن مقام تابنده و به مقام علوى آن مقام والا و به تمام حجتهاى خود بر بندگانت‏

وَبِالْإِسْمِ الَّذِى‏ حَجَبْتَهُ عَنْ‏خَلْقِکَ، فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ اِلاَّ اِلَیْکَ، صَلِ‏عَلى‏

و به حق آن نامى که از خلق خود پنهان داشتى که اظهار نشود از تو مگر بخودت که درود فرستى بر

مُحَمِّدٍ وَآلِهِ، وَاجْعَلْ لى‏مِنْ اَمْرى‏ فَرَجاً وَمَخْرَجاً، وَارْزُقْنى‏ مِنْ‏حَیْثُ‏

محمد و آل محمد و براى من در کارم گشایش و راه نجاتى قرار دهى و به من روزى دهى از آنجا که‏

اَحْتَسِبُ وَمِنْ حَیْثُ لااَحْتَسِبُ، اِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشآءُ بِغَیْرِ حِسابٍ.

گمان دارم و از آنجا که گمان ندارم که تو روزى دهى هر که را بخواهى بى‏حساب.‏

پس حاجت خود را بطلب.

توسل به موسی بن جعفر علیه السلام و برگرداندن حیات به شخص

یکى از اقوام شایسته ما که از اهل علم سامرّاء بوده و سپس در کاظمین و فعلًا در طهران سکونت دارد براى من نقل کرد که: در ایّامى که در سامرّاء بودم مبتلى شدم به مرض حصبه سخت و هر چه در آنجا مداوا نمودند مفید واقع نشد.

مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین براى معالجه آوردند، و در کاظمین نزدیک به صحن مطهّر یک اطاق در مسافرخانه تهیّه و در آنجا به معالجه من پرداختند؛ مؤثّر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم.

از معالجه اطبّاى کاظمین که مأیوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب سنّى مذهب را براى من به کاظمین آوردند.

همینکه نزدیک بستر من آمد و مى‏ خواست مشغول معاینه گردد من در اطاق احساس سنگینى کردم، و بى اختیار چشم خود را باز کردم دیدم خوکى بر سر من آمده است؛ بى اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم! گفت: چه مى‏کنى، چه مى‏کنى؟ من دکترم، من دکترم!

من صورت خود را به دیوار کردم و او مشغول معاینه شد و دستوراتى داد و نسخه ‏اى نوشته و رفت.

نسخه را تهیّه کرده و به تمام دستورات او عمل کردند ابداً مؤثّر واقع نشد؛ و من لحظات آخر عمر خود را مى‏گذراندم تا آنکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد با لباس سفید و بسیار زیبا و خوشرو و خوش منظره و خوش قیافه.

پس از آن پنج تن: حضرت رسول أکرم و حضرت أمیر المؤمنین و حضرت فاطمه زهراء و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السّلام بترتیب وارد شدند و همه نشستند و به من تسکین دادند، و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم و آنها نیز با هم مشغول گفتگو بودند. در اینحال که من به صورت ظاهر بیهوش افتاده بودم، دیدم مادرم پریشان شده و از پلّه ‏هاى مسافرخانه بالا رفت روى بام، و رو کرد به گنبد مطهّر حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام و عرض کرد:

یا موسى بن جعفر! من بخاطر شما بچّه ‏ام را اینجا آوردم، شما راضى هستید بچّه ‏ام را اینجا دفن کنند و من تنها برگردم؟ حاشا و کلّا! حاشا و کلّا! (البتّه این مناظر را این آقاى مریض با چشم دل و ملکوتى خود میدیده است نه با چشم سر؛ آنها بهم بسته و بدن افتاده و عازم ارتحال است)

همین که مادرم با حضرت موسى بن جعفر مشغول تکلّم بود دیدم آنحضرت به اطاق ما تشریف آوردند و به حضرت رسول الله عرض کردند: خواهش مى‏کنم تقاضاى مادر این سیّد را بپذیرید! حضرت رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم رو کردند به عزرائیل و فرمودند: برو تا زمانى که خداوند مقرّر فرماید؛ خداوند بواسطه توسّل مادرش عمر او را تمدید کرده است. ما هم میرویم إن شاء الله براى موقع دیگر.

مادرم از پلّه‏ ها پائین آمد و من نشستم، و آنقدر از دست مادر عصبانى بودم که حدّ نداشت. و به مادر مى‏گفتم: چرا اینکار را کردى؟! من داشتم با أمیر المؤمنین میرفتم، با پیغمبر میرفتم، با حضرت فاطمه و حسنین میرفتم؛ تو آمدى جلو ما را گرفتى و نگذاشتى که ما حرکت کنیم‏.

معاد شناسی ج ۱ ص ۲۸۳؛ج ۹ ص ۱۱۸٫

امتیاز ما
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا