اشعار زیبا در مدح امیرالمومنین(ع)
شعرهای زیبا درباره امام علی(ع)
تا که رد از قالب تن میشود
مشرق او شامشکن میشود
نحس و سعیدند در اشیا نهان
سنگ عقیق اهل یمن میشود
سر زده از چاک گریبان صبح
من همه او او همه من میشود
آدم از آیینهی مردانهاش
جلوهی حوّاست که زن میشود
خندهی او سبزی دشت مغان
گریهی او رود تجن میشود
بسکه لطیفست به گلخندهای
خلع از آفاق بدن میشود
دیدهی او صلح و دو ابروش طاق
گرچه حسینست، حسن میشود
مجید لشکری
******************************شعر درباره امام علی(ع)************************************
علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست
حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست
پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر
بنغمههای دل انگیز و عاشقانه اوست
زلال چشمه زمزم کجا و اشگ علی
صفای این حرم از گریه شبانه اوست
علیست محرم اسرار رب بی همتا
کلید دار عطابخش هر خزانه اوست
بهشت ماحضر سفره عطای علیست
جحیم سوزش یک ضرب تازیانه اوست
وسیله کرم ذات حق یدالله است
خدای هر چه ببخشد علی بهانه اوست
علی به پله آخر رسید در ایمان
نبی سر است و علی پای تا به شانه ی اوست
علی است خانه یکی با خدای بی همتا
درون بیت خدا زادگاه وخانه اوست
علی است فرد نمودار خلقت کامل
که عقل در عجب از خالق یگانه اوست
مقام صید علی برتر از تفکر ماست
چو بی نظیر بعالم غم زمانه اوست
تو صید شیرخدا بین که روبهی مکار
بقصد کشتن زهرا در آستانه اوست
حسان معرف الله شد ولی الله
چو در تمام صفات علی نشانه اوست
شعر حبیب الله چایچیان (حسان) برای حضرت علی(ع)
****************************شعر در مدح امام علی(ع)**************************************
آن گونه ای که عطر ز شیشه فرار کرد
عاشق فرار از همه عالم به یار کرد
دل را نفوذ چشم خُمارَت شکار کرد
در بُهت و حیرتم که نگاهت چه کار کرد..!
ما را به روی بال ملائک سوار کرد
?
سنگ دلم به یک نگهت کیمیا شود
از بند جُرم خِبط و مَعاصی رها شود
هرکس به درد عشق شما مُبتَلا شود
بی شک شُبهه شامل لُطف خدا شود
بی چاره آن که از سرکویت فرار کرد
?
صیدی که خود نشسته به دام شما منم
مست و خراب باده ی جام شما منم
در آرزوی بوسه ز کام شما منم
از کودکی همیشه غُلام شما منم
خالق مرا فقیر و تو را سفره دار کرد
?
چون مرتضی علی به دو عالم نگار کیست؟
آیینه دار حضرت پروردگار کیست؟
جبریل را معلّم و آموزگار کیست؟
حِصن حَصین و ناجی و مُنجی ز نار کیست؟
صِفر مرا خدا به ولایت هزار کرد…!
?
آن ذرّه ای که از نظرت آفتاب شُد
در بین خُم نشسته و آخر شراب شُد
هر کس چشید از مِی ات عالیجناب شُد
باده ز فیض دست تو خوردن ثواب شُد
چشم مرا پیاله چشمت خُمار کرد
?
ذکرت مرا به رقص جنون در بیاورد
فطرس به یمن کودک تو پر بیاورد
خالق اگر دوباره پیمبر بیاورد
کی شرزه ای شبیه به حیدر بیاورد؟
حتّی خدا به خلقت تو افتخار کرد…
?
تو درب شهر علم رسول مؤیدی
واضح ترین تلالؤ اَنوار سرمدی
از پای تا به سر تو تماما محمدی
از بس که مست بوی گُل یاس احمدی…
…زهرا تو را برای خودش اختیار کرد
?
در بین سفره نان حلالم تویی علی
درسرنوشت و طالع و فالم تویی علی
دارم یقین که اوج کمالم تویی علی
بی شک همای رحمت عالم تویی علی
الحق که خوب وصف تو را “شهریار” کرد!!
?
بر من مَسّیر عشق و غمت را نشان بده
بر مِیَتم ز لُطف و عنایت تو جان بده
بر این اسیر بی کس و کارت اَمان بده
بی پَرده گویمت ، به سگت اُستخوان بده
مِهرَت حواس و هوش مرا تار و مار کرد
?
یک رشته از عَبای تو سُکان آسمان
خال لب تو نقطه پرگار این جهان
خاک ره تو سُرمه چشمان عاشقان
جاروی صَحن فاطمه ات با فرشتگان
عالم به دور فاطمه ی تو مدار کرد
اشعار مدح و مناجات با حضرت علی علیه السلام – محمد قانع
*****************************شعر درباره امام علی(ع) *************************************
کیست که در مدحش از , شعر کمر بشکند
کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند
کیست که بازار او بزم شکر بشکند
لحظهی تحویل اوست دور قمر بشکند
هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند
آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند
حرف غزل را مزن , بحر مطنطن بخوان
جان رجز را بکش , شعر مدون بخوان
مدح علی را فقط از لب دشمن بخوان
حیرت مردان ببین وصف تهمتن بخوان
مرکب طفلش بگو مردِ یَل افکن بخوان
شاه به کوی گداش تاج به سر بشکن
بر در حیدرِ بکوب یکسره هِی در بکوب
بر روی این آستان عشق کن و سر بکوب
حلقهی این در بگیر مثل پیمبر بکوب
نام علی را به دل با قلم زر بکوب
بر روی دُر نجف , حضرت حیدر بکوب
فاطمه گفته است تا چشم نظر بشکند
ضربهی شمشیر کیست بر تن بسیارها
چرخش تیغِ دو دَم کرده تلنبارها
وقت فرار است وای , آمده کرارها
لشکری از عمرو عاص لشکر سرداها
رفت و بجا مانده است از همه شلوارها
زیر قدمهای او کوه و کمر بشکند
آی جماعت نظر بر درخیبر کنید
ضرب یدالله را خورده و از بر کنید
ضربهی عباس را چند برابر کنید
یاکه همه خویش را بندهی قنبر کنید
یاکه همه در روید مقنعه بر سر کنید
قبل رجز خوانیاش هرچه سپر بشکند
از ازل آوازهاش از همه دوران گذشت
بر لب نوح آمد و نوح زِ طوفان گذشت
گفت علی یوسف و از شب زندان گذشت
کرد توسل به او محنت کنعان گذشت
جان پیمبر شد و آمد و از جان گذشت
دوش نبی رفت تا , بت به تبر بشکند
گاه نشسته است با میثم خرما فروش
گاه شده چاه کَن برزگری سخت کوش
گاه کشد نیمه شب بارِ یتیمان به دوش
بارِ زنی میکشد طعنهی او هم به گوش
این که فقط با نمک نان جوین کرده نوش
فاطمه از گریهاش وقت سحر بشکند