تماشا کردن انیمیشن و کارتون یکی از بهترین بخشهای دوران کودکی است.
بعضی از ما بزرگترها خوششانس بودهایم و برخی از بهترین انیمیشنهای تاریخ سینما را در همان دوران کودکی دیدهایم.
ولی بعضی از ما هم به هر چیزی که از تلویزیون پخش میشد محدود بودیم.
اما حتی اگر سنی از ما گذشته باشد، هنوز هم برای دیدن بهترین انیمیشنها یا به اصطلاح خودمانیتر بهترین کارتونها در کنار بچهها یا حتی به تنهایی دیر نشده است.
در این مطلب به بررسی بهترین انیمیشن های جهان میپردازیم:
۱-شهر اشباح
نه تنها آن را یکی از بهترین انیمیشنهای تاریخ سینما میدانند که منتقدان میگویند یکی از بهترین فیلمهای هزارهی سوم است.
انیمیشنی شوخطبعانه که در جهان فانتزی پر از آب و رنگ میازاکی میگذرد و داستان بلوغ کاراکتر قهرمانش است.
۲-وال-ای
پسری تنها دختری را ملاقات میکند، عاشقش میشود و او را تا انتهای زمین، در این مورد تا انتهای دنیا، تعقیب میکند.
مهم نیست که آنها ربات هستند.
مهم نیست که دیالوگی در میان نیست.
مهم نیست که این انیمیشن است.
وقتی وال-ای و ایو با هم در آسمان و در میان ستارهها میرقصند، شاید حس کنیم در حال مشاهدهی فیلمی از فرد آستر و جینجر راجرز هستیم.
«وال-ای» نه فقط یک انیمیشن درجه یک که یکی از بهترین کمدی-رمانتیکهای سالهای اخیر است.
۳-پینوکیو
آنقدر انیمیشن دیده شدهای است که توضیح چندانی لازم ندارد.
سال ۱۹۴۰ کمپانی دیزنی سراغ رمان کودکان نوشتهی کارلو کولودی به نام «ماجراهای پینوکیو» رفت.
این دومین انیمیشن بلندی بود که دیزنی بعد از «سفید برفی و هفت کوتوله» تولید کرد.
۴-شگفتانگیزان
این تنها فیلم پیکساریهاست که خانوادهای کامل و متشکل از پدر، مادر و فرزندان در آن حضور دارند.
به علاوه اولین فیلم دیزنی/پیکسار بود که درجه پی جی (PG) گرفت.
عنوان اولیهی فیلم «شکست ناپذیرها» بود.
در زمان ساخت، پیکساریها از این پروژه با عنوان «لباس چسبانها» یاد میکردند.
مطالعه کنید : انیمشین کوتاه dear alice
۵-رتتویی
برخلاف «وال ای» یا «کمپانی هیولاها» یا «داستان اسباببازی» اینبار اسم انیمیشن محصول پیکسار ربطی به قهرمانش ندارد بلکه اشاره به محصولی است که قهرمان تولید میکند.
همین اولین تفاوت انیمیشن «رتتویی» با بقیه کارهای پیکسار است.
اینجا قهرمان به اندازه بقیه انیمیشنها تاثیرگذار نیست بلکه مجموعهای از وقایع و داستانکها و شخصیتهاست که به شکلگیری «رتتویی» منجر میشود.
۶-بالا
کارل، پیرمرد ۷۸ ساله، هزاران بادکنک را به خانهاش وصل میکند تا به وسیلهی آنها بتواند به آرزوی دیرینهی خودش و همسرش الی که حالا مرده، جامهی عمل بپوشاند و به قلب وحشی آمریکای جنوبی سفر کند.
درست بعد از شروع این سفر، کارل متوجه میشود که در این ماجراجویی تنها نیست و یک پسربچه به نام راسل هم در این سفر همراهیاش میکند.
راسل و کارل در طول این سفر با اتفاقهای جالب و عجیبی روبهرو میشوند.
و کارل هم موفق میشود اسطورهی دوران کودکیش چارلز مونتز را ملاقات کند.
۷-کوکو
انیمیشن «کوکو» ساختهی لی آنکریچ یکی از مغزهای متفکر پیکسار کنار اندرو استانتون و جان لسهتر است.
لسهتر تهیهکننده این انیمیشن بود که برندهی اسکار بهترین انیمیشن سال هم شد.
۸-دیو و دلبر
نزدیک به پنجاه سال بعد از ژان کوکتو و فیلم «دیو و دلبرش»، دیزنی با دستکاری در قصه و بخصوص در شخصیتپردازی بل یکی از محبوبترین انیمیشنهایش را خلق میکند.
۹-شیر شاه
برای این که ببینید چهقدر انیمیشن مهمی است همین بس که امسال یکی از بازسازیهای دیزنی به آن اختصاص پیدا کرد.
فیلمی که همه در مقایسه با انیمیشناش به آن امتیاز کمی دادند.
انیمیشن حالا کلاسیک شدهی دیزنی توانست یکبار دیگر نام این کمپانی را که کمکم میرفت زیر سایهی پیکسار و دریمورکز و انیمههای ژاپنی استودیوی گیبلی قرار بگیرد، زنده کرد.
۱۰-درون بیرون
ترجمهی تحتاللفظی فیلم چیزی میشود در مایههای «درون بیرون».
قشنگ نیست ولی منظور را میرساند. این که واقعا درون هر شخصیتی که در زندگی با او روبهرو میشویم و فقط صورت ظاهر و واکنشهایش را میبینیم، چه اتفاقی میافتد؟
میشود «ظاهر و باطن» هم معنایش کرد.
ایده یک خطی فیلم درخشان است. این که بخواهیم سر از ساز و کار احساسات درونی آدمها دربیاوریم و آن را به بیان خیلی ساده نقاشی کنیم.
جوری که یک بچهی ۷-۸ ساله هم آن را بفهمد.
این انیمیشن درست به اندازهی همان احساساتی که برایشان تجسم قائل شده، در یک سطح ساده و در سطحی دیگر پیچیده و عمیق است.