فضه ،خادمه حضرت زهرا(س)که بود؟
فضه ،خادمه حضرت زهرا(س)که بود؟
امیدواریم از خواندن این مطلب، ((فضه ،خادمه حضرت زهرا(س)که بود؟)) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.
آشنایی با فضه
فضه نوبیه را علامه محمدباقر مجلسى، ابن شهرآشوب مازندرانى، شیخ ذبیح اللّه محلاتى و شیخ مفید خدمتگزار فاطمه زهرا سلام الله علیها و راوى حدیث از آن بانوى بزرگ اسلام دانسته اند.
نخستین بار در دوران اولیه بعد از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، از این بانوی پرهیزکار در کتب تاریخ نام برده شده است.
داستان زندگى فضه که راوى حدیث فاطمه سلام الله علیها بوده، داستان عجیبى است. او در مقام بلندى از ایمان و تقوى قرار داشته، زهد و پرهیزگارى او داستان کم نظیرى دارد. عشق و ارادت او به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و بخصوص حضرت فاطمه سلام الله علیها ماجرایى است که کمتر آن را مى توان توصیف نمود.
در نطق و خطابه قهرمان زبردستى بوده است، در جهت مساعدت و کمک به فاطمه زهرا سلام الله علیها بانوى کم نظیرى بوده، در مقام عبادت و ارتباط با خداوند سراسر زندگى او از خلوص و معنویت موج مى زده است و آنطور که تاریخ گواهى مى دهد، این زن در مدت بیست سال از زندگى خود حتى گفتگو و مکالمات عرفى خود را هم با آیات قرآن کریم به دیگران مى فهمانیده است!
فضه غالب عمرش را با فاطمه(س) و امیرمؤمنان(ع) گذراند زهد علی و عدالت فاطمه دو اصلی بود که از همان روزهای آغازین حضور خود در بیت نبوت شاهدش بود. هر چند آن دو از منسوبین و بستگان درجه اول پیامبر(ص) بودند، اما کوچکترین امتیازی بر دیگران نداشتند فضه به این حقیقت روز اول ورود به خانه پی برد. دیوارهای کوتاه، اتاق تنگ و کوچک ظروف گلی، زیراندازهای کهنه و نخ نما، لباسهای ساده آنان، چشمان فضه را خیره ساخت.
نحوه ورود فضه به خانه فاطمه زهرا (س)
حضرت فاطمه (س) همراه علی (ع) خدمت پیامبر بودند، رسول اکرم (ص) متوجه شدند که دخترش، برای حاجتی به پدر، مراجعه داشته، فرمودند: آیا حاجتی دارید؟ آنها عرض کردند: ما تقاضای خادمه ای از خدمتشان داریم.
پس جاریه ای (کنیزی) برای دختر گرامیش فرستاد و نام او را فضه گذاشت. فضه را به فاطمه زهرا هدیه کرده و خودشان کارها را تقسیم نمودند، یک روز فضه کار کند و روز دیگر استراحت نماید.
در مقام و شخصیت فضه همین بس که در جریان وفات و رنج آخرین روزهای زندگی حضرت فاطمه جزو معدود زنان و مردان حاضر است که وقتی عمر بن خطاب به درب خانه آمد تا علی (ع) را به مسجد برای بیعت ببرد و خودش به معاویه چنین می گوید:
که زمانی که به در خانه علی (ع) رسیدم، اول فضه، کنیزشان بیرون آمد و با من مدتی بحث و گفتگو کرد آنگاه حضرت زهرا (س) به پشت در رسید و امر را جویا شد که آنچنان در را به پهلوی او زدم و او چنان نالید که من گمان کردم که مدینه زیر و رو شد:فاطمه زهرا (س) فضه را صدا زدند و فرمودند: یا فضه مخذینی. ای فضه مرا بگیر و بر سینه ات تکیه ده. به خدا سوگند که فرزندی که در شکم داشتند، کشتند.
فضه سراسیمه خود را رساند، آن حضرت را در بغل گرفت تا به اطاق برساند. (هرچند که آن چنین با همان فشار درب، سقط شده بود) حضرت از حال رفته و بعد از مدتی که چشم بازکردند از فضه سراغ شوهر را گرفتند و فضه ماجرای بردن علی (ع) به مسجد را برای ایشان بازگفت.
چند نکته پیرامون فضه
-شاید بزرگترین افتخار فضه این باشد که در جریان نزول سوره هل اتی، که همگی اهل خانه ولایت، از جمله فضه در سه شب متوالی، غذای خود را ایثار کردند خداوند فضه را در ردیف فاطمه (علیهاسلام) و امیرالمومنین و حسنین (علیهم السلام) تمجید و تکریم میکند و نعمتهای بهشت را برای آن بانوی مکرمه تضمین میفرماید و به تاج افتخار « وجزاهم بما صبروا جنه و حریرا» مفتخر می گرداند.
– آری فضه جزء خاندان امیرالمومنین محسوب میشد و هرگز به او به چشم خدمتکار نگاه نمیکردند لذا فاطمه (علیهاسلام) وقتیکه به امیرالمومنین وصیت میفرماید که در تجهیز من کسی را خبر نکن، میفرماید از زنها جز ام سلمه و ام ایمن و فضه* کسی نباشد، امیرالمومنین (علیه السلام) هم وقتی فاطمه اش را غسل داد صدا زد ای ام کلثوم ای زینب. . . ای فضه. . بیائید و از مادرتان توشه برگیرید. . .
– فضه (علیهاسلام) را دختری است بنام مسکه که او دختری دارد بنام شهره که مالک بن دینار قضیه ای از او نقل میکند.
او میگوید موسم حج بود یک زن ضعیفی بر مرکب لاغری سوار بود و قصد حج داشت مردم به آن زن گفتند برگرد و با این مرکب ناتوان سفر نکن وقتی که به وسط بیابان رسیدیم، مرکب آن زن از راه ماند و عاجز شد،
آن زن سر خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت خدایا نه مرا در خانه ام رها کردی و نه به خانه ات رساندی! به عزت و جلالت قسم اگر غیر از تو کسی با من چنین کرده بود شکایت او را به غیر تو نمیکردم، یکمرتبه شخصی از میانه بیابان پیدا شد و ناقه ای در دست داشت، به آن خانم گفت سوار ناقه شو، سوار شد و ناقه مانند برق حرکت کرد و رفت.
دیگر آن زن را ندیدم وقتی که به مکه رسیدیم آن بانو را در حال طواف دیدم، او را قسم دادم که شما کیستید؟
گفت من شهره دختر مسکه دختر فضه خادمه زهرای اطهر هستم.
منبع:مجله رشد،کریمه،عقیق