مذهبی

شعر ولادت حضرت زینب (س)

شعر ولادت حضرت زینب (س)

امیدواریم از خواندن این مطلب، ((شعر ولادت حضرت زینب (س))) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.

فردا تولد دخت علی و فاطمه،خواهر سیدالشهدا و امام حسن مجتبی و عمه امام زمان (عج) ،خانم حضرت زینب (س) است.ضمن تبریک این مناسبت خجسته به شما همراهان عزیز،از شما دعوت میکنم تا اشعار زیر را در وصف حضرت زینب (س) بخوانید.

شعر ولادت حضرت زینب (س)

آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود
مستی ما که در قلمی جا نمی‌شود

زلف مرا به پنجره‌های ضریح عشق
طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود

باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمی‌شود

آن کس که خاک پای مریدان میکده است
محتاج معجزات مسیحا نمی‌شود

«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند
حالا شراب می‌شود و یا نمی‌شود

ما مثل باده‌ایم شبی امتحان کنید
انگور زاده‌ایم شبی امتحان کنید

شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت

شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت
نام مرا شریف‌ترین خاک پا نوشت

صبح ازل به خاک تو پیشانی‌ام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت

از ما سؤال شد که اسیر تو می‌شویم؟
ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت

بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت

یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی

اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت

ای بارش همیشه سجاده‌های نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت

بانو اگر به آینه‌ها سر نمی‌زدید
تاریکی همیشه‌ی دنیا ادامه داشت

در آسمان چهارم افلاک جا زدیم
آیات رد پای تو اما ادامه داشت

تا زندگی‌ات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت

ای آفتاب روشن شب‌های کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا

گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری

گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری

تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیواترین مفسر الله اکبری

تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند می‌بری

بر شانه‌های سبز تو باز رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری

خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمه‌ات حسن شد و نیمت حسین شد

ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو

از مادری چنین چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو

غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده‌ایم
در انعکاس آینه‌های زلال تو

نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو

از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد

تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا

زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا

ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت

عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت

شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت

ای خطبه صدای تو نهج البلاغه‌ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت

هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت

ای قله نجابت توحید، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو

علی اکبر لطیفیان

***********************شعر ولادت حضرت زینب *************************
نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد
برای عرض ارادت,خودی نشان می داد
ستاره های درخشان خوشه ی پروین
کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین
شمیم  قدسی  او  در  مدینه  پیچیده
بهار آمده,  بلبل به غنچه خندیده
چکاوکان به در باغ ریسه می بندند
شکوفه ها همه دیوانه وار می خند ند
نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد
مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد
نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد
بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد
صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود
تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود
ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد
و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد
ستاره گفت به خورشید:- بی خبر ساده –
خدا به فاطمه خورشید دیگری داده
زمان سیطره وسلطه گشته طی خورشید
شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید
حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست
طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست
بساط  فخر فروشی ز آسمان بر چین
بیا زمین به تماشای دخترک بنشین
بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی
شدند خادمه اش, حوریان افلاکی
نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد
اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد
هوار می زدومی گفت:وه چه نوری داشت!
شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت
بدون شبه وشک از قبیله ی نور است
میان هاله ی انوار خویش مستور است
وقار و نور جبینش به مصطفی رفته
ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته
چه کودکیست! که خود اشهدین می گوید
و گاه خنده کنان یا حسین می گوید
چه کودکیست! که گوید ثنای رب جلی
دوچشم اوشده خیره به ذوالفقار علی

وحید قاسمی

شعر ولادت***********************شعر ولادت حضرت زینب*************************
می نویسم عشق چون تفسیر شد با نام تو
می نویسم شور چون تعبیر شد با نام تو
تا که در عرش الهی نام زیبایت شکفت
ذکر هر مُلک و مَلَک تکبیر شد با نام تو
شادی و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه کرد
جمع بین این دو تا تصویر شد با نام تو
می نویسم پا به پای عالم بالاترین
با افق هایی که تا تکثیر شد با نام تو
یک جهان آمد پدید و قطعه ای از جنس نور
یک زمین آمد که عالم گیر شد با نام تو
حضرت حق سرزمین عشق ها را آفرید
نام زیبای تو بُرد و کربلا را آفرید
از ازل الطاف حق نور شما را آفرید
با حضورت در جهان عشق و صفا را آفرید
تا بگوید رمز عشق واقعی را ذوالجلال
کشتی صبر آفرید و ناخدا را آفرید
باز ایزد بر خداییِّ خودش أحسنت گفت
تا وجود دختر خیرالنّسا را آفرید
از جمالش باز هم شَقُّ القَمَر ایجاد شد
یا دوباره حضرت شَمسُ الضُّحا را آفرید
تا خدا می خواست بر تو نوکرانی آورد
منّتی بر ما نهاد و شکر، ما را آفرید
مَستی امشب از قُدوم پاک تو آزاد شد
هر دو عالم از وجودت شهرِعشق آباد شد
نور رویت بر زمین آمد شدی مهتاب عشق
عکس تو گُل کرد روی صفحه ای در قاب عشق
آمدی از آسمان تا بَر حسین خواهر شوی
نه ، که حتّی بوده ای تو ، مادر ارباب عشق
بِینِ آغوش برادر خنده بر لب داشتی
از همان وقت ولادت بوده ای بی تاب عشق
اشک شوق از دیده ی حیدر نشسته بر تنت
خوش به حالت غسل کردی تاابد باآب عشق
اصل خاک کربلا مُهر نمازت بوده است
پس جَبینت سجده رفته بر گِلِ نایاب عشق
موجم و بر سطح دریایت تلاطم کرده ام
باز از عشق تو دست و پای خود گم کرده ام
انتظار حضرت خیرالنّسا سر آمده
چون برای آیه ی تطهیر ، کوثر آمده
گُل بریزید ای ملائک بر سر اهل زمین
از همه ارض و سما همواره برتر آمده
همچو زهرا مادرش امّ ابیها می شود
پس بگو بر حیدر کرّار ، مادر آمده
رنگ و رویش مادری و خُلق و خویش مادری
یا که اصلاً شایدم زهرای دیگر آمده
ازدحام صف درِ میخانه غوغا می کند
باز هم بهر شراب عشق ، ساغر آمده
پیش پای یارِ ما جبریل زانو می زند
کلِّ عالم یکصدا فریاد یاهو می زند
آمدی و مونس غم ها شدی و بعد از آن
آمدی و زینت بابا شدی و بعد از آن
بس کرامت دید از تو عالم و مبهوت شد
زِینِ اَب نه ، زینب کبرا شدی و بعد از آن
مادرت روح دو پهلوی محمّد بود و رفت
حال ، تو روح برادرها شدی و بعد از آن
دست حیدر داد دستت را به دستان حسین
مخزن الاسرار عاشورا شدی و بعد از آن
آمد آن روز و حسینت بِینِ گودال بلا
عاقبت هم ناله با زهرا شدی و بعد از آن
درغروب غم ،(اسیرِ) بوسه ی آخر شدی
هم که در عین اسارت حیدر دیگر شدی
شاعر : حمید رمی
***********************شعر ولادت حضرت زینب (س)*************************
تمام اهل سما/تمام اهل زمین/به یُمن مقدم تو/زبان گرفته چنین

نورُ الهُدی زینب/عقیله یا زینب

خاک سر کویت/عرش خدا زینب

سیدتی زینب…

تو مهر و مهتابی/گوهر نایابی/تو کوهی از عشق ِ/حضرت اربابی

به عالمین زینب/نور دو عین زینب

حقیقت ِ زهرا/جان حسین زینب

سیدتی زینب…

روح مناجاتی/قبله ی حاجاتی/جان به فدایت که/عمه ی ساداتی

عنایتی زینب/به جمع ما زینب/تا بشویم اهل ِ/کرببلا زینب

سیدتی زینب…

ولادت حضرت زینب

***********************شعر ولادت حضرت زینب *************************
بیقرار حسین اومده
کَس و کار حسین اومده
ملیکهء سرای علی
آره یار حسین اومده
امتیاز ما
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا