حضرت زهرا (س) چگونه شهید شدند؟
حضرت زهرا (س) چگونه شهید شدند؟
امیدواریم از خواندن این مطلب، ((حضرت زهرا (س) چگونه شهید شد؟)) لذت ببرید و برایتان مفید باشد،از همراهی شماسپاسگذاریم.
هر چند که برخی از علمای اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفاء از بازگو کردن این قطعه واقعی از تاریخ خودداری نموده اند و آن را از اعتقادات و تفکرات شیعه به حساب آورده اند ولی با این وجود تعداد زیادی از علمای اهل سنت نتوانستند به روی واقعیت پرده بپوشانند هر چند که تمام واقعه را نقل نکرده اند و تنها مختصری به آن اشاره نموده اند.امروز از روایت خود اهل سنت میخواهیم ببینیمحضرت زهرا (س) چگونه شهید شد؟
حضرت زهرا(س) تنها بازمانده رسول خدا(ص) بود که بعد از رحلت آن حضرت دوران شیرین زندگیاش به اتمام رسید هر چند به یک معنی در سراسر زندگی آن بانو دوران شیرینی وجود نداشت. چرا که پیوسته فشارها و جنگها و توطئههای دشمنان بر صدر اسلام و پیامبر اکرم(ص) آرامش روح فاطمه(س) را بر هم زده بود.
روایتهای اهل سنت درباره تاریخ و نحوه شهادت حضرت زهرا (س)
ابن قتیبه دینوری، قرن سوم هجری
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری (معروف به ابن قُتَیبَه) درگذشته به سال ۲۷۶ هجری، در کتاب خود بنام «الامامه والسیاسه» تحت عنوان “کیفَ کانَت بیعه علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه” با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده که گفت: همانا روزی ابوبکر از عدهای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی علیه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت.
پس عمر را به دنبال آنها -که در خانهی علی جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدن از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که “هیزم حاضر کنید” و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهلش به آتش میکشم! شخصی به عمر گفت:ای ابا حفض، آیا میدانی در این خانه فاطمه است؟ گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! باز در همان کتاب جلد ۱ صفحه ۱۳ با ذکر سند آمده است: …پس از چندی که گذشت عمر به ابوبکر گفت بیا تا نزد فاطمه (س) برویم، چرا که ما او را به غضب درآورده ایم.
پس به اتفاق یکدیگر نزد فاطمه علیها السلام رفته و از او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه (س) به آنها اجازهی ورود نداد، ناچار نزد علی (ع) آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه (س) وارد کرد.
پس همین که آن دو نزد فاطمه (س) نشستند، فاطمه (س) صورت خود را به دیوار برگرداند. در این هنگام آن دو به فاطمه (س) سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت: ای حبیبه رسول خدا آیا ما در مورد ارث پیامبر و همچنین در مورد شوهرت تو را به غضب در آوردیم؟ فاطمه (س) گفت: چه میشود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد (ص) ارث نبریم! سپس فرمود: آیا اگر حدیثی از پیامبر را به یاد شما بیاورم قبول میکنید، و به آن اعتقاد پیدا میکنید؟ عمر و ابوبکر گفتند:
آری. پس فاطمه (س) گفت: شما را به خدا قسم آیا از پیامبر نشنیدید که میگفت: «رضایت فاطمه، رضایت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». عمر و ابوبکر گفتند: آری از پیامبر (ص) شنیدیم.
فاطمه (س) گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآوردید و مرا راضی نکردید، و هرگاه پیامبر (ص) را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکایت خواهم کرد.
در این هنگام، ابوبکر شروع به گریه کرد در حالی که فاطمه (س) میگفت: بخدا قسم تو را در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد.
کتاب تاریخ یعقوبی درباره شهادت حضرت فاطمه(س) چه میگوید؟
یعقوبی در تاریخ خود نقل میکند: زمانی که ابوبکر مریض شد، یعنی در همان مرضی که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عیادت او رفته و از او پرسید: ای خلیفه حالت چگونه است؟ ابوبکر گفت: همانا من بر هیچ چیز تأسف نمیخورم مگر بر سه چیز که انجام دادم وای کاش انجام نداده بودم… اما آن سه چیز که انجام دادم وای کاش انجام نداده بودم: ای کاش قلاده خلافت را به گردن نینداخته بودم…ای کاش خانه فاطمه را تفتیش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ میکردند.
بلاذری؛ قرن سوم
احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» درگذشته سال ۲۷۹ هجری در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» میگوید: ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی (ع)، به دنبال وی فرستاد، پس علی (ع) بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعلهای آتش روانه خانه علی (ع) شد. فاطمه (س) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: ای پسر خطاب آیا تو را در حال آتش زدن خانهام میبینم؟ عمر گفت: آری! و آن چنان به این عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود.
بلاذری در همان کتاب، صفحه ۵۸۷، حدیث شمارهی ۱۱۸۸ از ابن عباس روایت میکند: زمانی که علی (ع) از بیعت خودداری نمود و در خانه کنارهگیری کرده بود، ابوبکر عمر را به سوی علی (ع) فرستاد و به وی دستور داد علی (ع) را با بدترین صورت نزد من حاضر کن! پس، چون عمر نزد علی آمد، بین آن دو سخنانی رد و بدل شد. علی گفت: ای عمر بدوش که نیمی از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنین بر امارت و حکومت ابوبکر حریص کرده چیزی نیست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!
محسن بن علی فرزند حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) که قبل از تولد، هنگام هجوم طرفداران خلافت ابوبکر به خانه حضرت علی(ع) برای بیعت گرفتن از او، سقط شد. تاریخ دقیق شهادت وی مشخص نیست ولی بنابر گزارشهای تاریخی با فاصله چهل روز یا بیشتر بعد از رحلت پیامبر(ص) اتفاق افتادهاست.
نبش قبر حضرت زهرا (س)
در احادیث آمده که علی علیهالسلام هفت یا چهل قبر در بقیع ساخت. وقتی بزرگان مدینه از جریان رحلت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دفن شبانه ایشان مطلع شدند، گفتند قبور تازهای که در قبرستان بقیع ایجادشده و تشخیص قبر حضرت فاطمه را بر آنان دشوار کرده؛ باید توسط عدهای از زنان مسلمان نبش شوند تا با بیرون آوردن جسد فاطمه ما بر آن بدن نماز بخوانیم، این خبر به امیرالمؤمنین رسید و درحالیکه بسیار غضبناک و خشمگین شده بود و لباس زردی را که در شرایط ناگوار و دشوار میپوشید بر تن داشت، وی ذوالفقار را به دست خویش گرفته بود و از منزل بیرون آمد و فرمود:
قسم به ذات قهار الهی اگر دستبهیکی از این قبور بزنید و یک سنگ از آن را جابجا نمایید، هرآینه شمشیر در بین شما خواهم نهاد. عُمر و عدهای از یارانش به او رسیده گفتند ای ابوالحسن چرا این کار را انجام دادی؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش میکنیم و بر او نماز میخوانیم.
در این هنگام حضرت امیر(ع) از جا جست و گریبان عمر را گرفته او را بر زمین کوبید گفت:
ای عمر اینکه دیدی من از حق خود دست برداشتم بدان جهت بود که مردم مرتد نگردند و از دینشان برنگردند (یعنی مصلحت اسلام و وحدت مسلمین را رعایت نمودم) ولی در مورد قبر دختر پیامبر و اراده شومی که نمودهاید به خدایی که جانم در دست اوست اگر سنگی از آن جابجا شود من زمین را از خون شما سیراب میکنم، ابوبکر با عجزولابه پیش آمد و آن حضرت را به رسولالله(ص) سوگند داد که دست از عمر بردارد حضرت امیر هم تقاضای ابوبکر را پذیرفت و عمر را به حال خود رها نمود و مردم هم متفرق و پراکنده گردیدند.
همچنین روایتشده که حضرت امیرالمؤمنین علی علیهاالسلام بعد از دفن جسد حضرت فاطمه رو به قبر حضرت رسولالله (ص) کرد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا از من و از جانب دختر عزیزت که به زیارت تو آمده است و در جوار تو و بقعه تو خوابیده است. خداوند او را در میان اهلبیت اختیار کرد که زودتر به تو ملحق گردد. یا رسولالله دخترت بر آنچه از ناحیه امت از ظلم و ستم و غصب حق واقعشده همه را به شما گزارش میدهد، کیفیت حال را از خودش بپرس. چه بسیار غمها که در سینه او رویهم نشسته بود که به کسی اظهار نمیکرد و بهزودی همه را به عرض شما خواهد رسانید و خدا از برای او حکم خواهد کرد و او بهترین حکم کنندگان است.
شعر حضرت علی برای حضرت فاطمه زهرا(س)
امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از رحلت حضرت فاطمه سلامالله علیها بهشدت ناراحت شد و گریه و نالهاش بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:
لکل اجتماع من خلیلین فرقته
و کل الذی دون الفراق قلیل
و ان افتقادی فاطما بعد احمد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل
یعنی: هر اجتماعی از دو دوست، آخر به جدائی منتهی میشود و هر مصیبتی که غیر از جدایی و مرگ است اندک است و رفتن فاطمه بعد از حضرت ختمیمرتبت پیش من دلیل است بر آنکه هیچ دوستی باقی نمیماند.
در برخی روایات آمده است: چون امام علی علیهالسلام، خانم را در هفت پارچه کفن کرد و پیش از آنکه بند کفن را ببندد، صدا زد: یا امکلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امکم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فی الجنه؛ یعنی امکلثوم، زینب، حسنین بیانید و از مادرتان بهره بگیرید که هنگام فراق و جدایی رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد سپس حسنین (دو قرهالعین) زهرا جلوآمده و گفتند آه و واحسرتا که با مصیبتی بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا مبتلا شدیم، مادر جان هنگامیکه جدمان را ملاقات نمودی سلام ما را برسان و به آن بزرگوار بگو مابعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم.
در این موقع سروش غیبی و هاتف آسمانی ندا درداد: ای ابوالحسن! حسنین را از روی سینه مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائکه را به گریه انداخته است. حضرت آنها را از روی مادرشان بلند نموده، بند کفن را بست و همراه سایرین بر فاطمه نماز خواند و حسن، حسین، عقیل، عمار، سلمان، مقداد و ابوذر افرادی بودند که در نماز بر آن حضرت شرکت داشتند.